چشم مست يار گويان هر زمان با چشم من * در دو عالم مي نگنجد آنچ در چشم منست
رو فزون شو از دو عالم تا بريزم بر سرت * آنچ دلرا جان جان و ديدگان را ديدنست
ذره ذره عاشقانه پهلوي معشوق خويش * مي زند پهلو كه وقت عقد و كابين كردنست
اندر آن پيوند كردن آب و آتش يك شدست * غنچه آنجا سنبلست و سرو آنجا سوسنست
چشم مست يار گويان هر زمان با چشم من * در دو عالم مي نگنجد آنچ در چشم منست
رو فزون شو از دو عالم تا بريزم بر سرت * آنچ دلرا جان جان و ديدگان را ديدنست
ذره ذره عاشقانه پهلوي معشوق خويش * مي زند پهلو كه وقت عقد و كابين كردنست
اندر آن پيوند كردن آب و آتش يك شدست * غنچه آنجا سنبلست و سرو آنجا سوسنست